loading...
آنتی حسرت (در حسرت ساحل سرد)
رها بازدید : 7 جمعه 25 بهمن 1392 نظرات (0)

خــــــدايـــــا

ديــــر نــــيــست بــگـم غــلــط کــردم ؟

  

 .........................................................................................

روي پـــــرده کعــبه

اين آيه حــک شده اســت :

نَبِّــئْ عِبَــادِي أَنِّــي أَنَــا الْغَــفُــورُ الرَّحِـــيمُ

و مـــن . . .

هنــــوز و تا همــيشــه

به هــمين يک آيــه دلخــوشــــم

" بــندگــانم را آگــاه کن که مــن بــخشــنده‌ ي مهــــربانم !

...........................................................................................................

تو اين دوره زمـــــونه اگـه کســي شماره موبايلتـو حفـظ بود...
بدون خـيلي خاطــرتو ميــخواد
...

....................................................................
دل ، تنــــها عضــــوي سـت ، کــه بــا "نــــگاه" لمــــس مي شــــود
!!!

..................................................
حتـي به دلـم ، هـم
حســودي ام مـي شـود
وقتــي مي بيـنيـم
بـــه دلــت راه دارد
....!

.....................................

بــــد بــياري مــــال وقــتيــه کــه...

بــــد "بــي يــــــاري "… !!!

 

..........................

هــزار بـار آمـدم خطــت بـزنم از قـلبـم....
خود خـودت را...
يـــادت را...
اسمــت را...
امــا...
فـقـط قلبــم پر شد از خـط خـطي هاي عـاشـقـانـه...!!!


نـيمـه گمشـده ديگـري ...
بـه اشـتبـاه ...
تمـام گمـشـده مـن بــــود
………………………………………………………

وقــتي ميـرفت: گفـتم: کجـا؟
گفت: به درک… منم گفـتم: به درک
و اين چنـين بود که مــا در اوج تفـاهم از هـم جدا شـديم… !
…………………………………………………………………………………..


يواشـكي دوسـتم داشـته بـاش
آدم هـاي دنـيايمان
چـشـم ديـدن عشـقـمان را
نــدارنــــد...
...
آدم داغـون ، از اول داغـون نـبوده ...
داغـونـش کــردن 
آدمِ آروم هــم هميـنطور! ...
ولي آدم بيـشـعور ، از اول بيـشـعور بـوده..

....

ببــــــــــار بــــــاران
مــــــن ســــــفر کـــــــرده اي دارم
کـــــه يـــــادم رفته
آب پشـت پــــــايش بـريــــــــزم . . 


جــغرافـــيـايِ نــگـاهــت را ،
کشـــيـده اي ..
رويِ تــــاريــخي که .. 
چشمهايت ،
رويِ تــُـرکمــنچــاي را هــم ..
کـــــــــم مــي کـــــرد !!!





به سلامتــي عقابي كـه تــو آسمـون به پـرهاش مينازه 
به سلامتــي پولــــداري كه رو زميـن بـه پـولش ميـنازه 
به سلامتي ما كه نه پر داريم و نه پــول
اما بــه دوستــاي مجـــازيمـون مينـازيــم


توي زندگـــي هرکس شب هـايي بــوده که...
خيلـــي دير صـبح شده اند ... !!!
من از اين شبا زياد داشتم، تحملش خيلي سخته 


بايد توي رختخواب، قبل از خواب صحــبت کرد...
سبــک ميـشي...
حـالا يا با عـشقت...
يــا با خـودت...
يــا بـا خــدات...


اگــه دنبـالت ميـام ....
فقــط دارم حرفــتو گوش مي کنـم !
آخه خــودت گفتـي :
بــرو دنبــال زندگــيت ... !!!


بالاخـره يه روز اين موبايـلو بر ميدارم شمـارتو ميگـيرمو بدون سلام بهت ميگم :
لعنــتي... هيشــكي مثل من دوســتت نداشـت
بعــدم قــطــــع ميکـنم..!


يه وقـتايي دلـت ميخـواد
يکـي از پشـت سر چشمـاتو بگيره و ازت بپـرسه :
اگه گفـتي من کـي ام ؟
تــو هـم دستاشو بگيري و بگـي:
هـر کـي هستـي بـمـون...




به هيــچ عنوان سعـي در اثـبات خـودم نـدارم !
ترجـيح ميـدم برچـسب اشـتبـاه بـخـورم ؛
تا اينـکه خــودم رو به بعـضي احمق ها ثابـت بکنـم ...


بــفـهم لــعنـتي 
دارد ناز تورا ميكـشــد
دختــري كه از غـرور
خورشــيـد هـم به گـرد پايــش نميرسـيد

 

رها بازدید : 4 جمعه 25 بهمن 1392 نظرات (0)

 

 

هـــــوا دارد سرد مي شود . . .

 

خوش به حـــــال آنـــــهايي که

اين روزها غـــــرق در گرم تـــــرين آغـــــوش هايـــــند .

 

 

ســــلامتي اون کــه ديــگه بــهــش زنــگ نــمــيزنــم ،

 

امــــا اگــه بــفــهمم خَــطِــش خــامــوشــه دِق ميکــنم ....

 

مـــن و تو "مــــــــــا " شده ايم

نمي دانستم که "مــــــا "يـــمان آوازي مي شود

براي گــــــاوي که در طـــويله ي دلـــت مخـــفي کرده بودي

 

 

شـــنيده بود كه لـــذتي در "گـــذشت" هست ...!

از من گـــذشت و رفـــت ...

لعـــنت به اين واژه ها كه مثل هم خـــوانده مـــيشوند

 

بـــراي اثبات مردانـــگيت بـــجاي افـــتادن روي دخـــتر مـَــردم ،

روي پـــاي خودت بايـــست...!!!

 

 

نـــفس تـــازه كن ،،

بـــوسه ي بـــعدى ،،

نـــفس گيرتر خـــواهد بود ،،

از مـــا گـــفتن

زنـــدگي سرگـــذشت درگـــذشت آرزوهــــــاست . . .

**************************************************************

خــــــدايا , خـــطا از مــن است , مـــيدانم

از من که ســـالهاست گـــفته ام " ايـــاک نـــعبد " ,

اما به ديـــگران دل ســـپرده ام

ازمن که سالـــهاست گفـــته ام "ايـــاک نـــستعين ",

امـــا به ديـــگران تکـــيه کرده ام ...

امـــا تـــو رهــــــــــــايــــــم نکـــن ... !!

ديــر فهــميدم که مــخاطب " خــاص " مــن متــعلق بــه " عــــــــــام " بــود !!!

 

کاش مـيـدانـسـتـي چـه لـــذتـي دارد . . . وقـتـي مـيـشـود خـيـانـت /کـرد / وَ / نـَکــــرد

رها بازدید : 4 جمعه 25 بهمن 1392 نظرات (0)

رفیق!
دلتنگ که شدی پیش من بیا...کمی غصه هست باهم میخوریم

بی “کس و کار” شده ام اما هنوز مثل تو “بی همه چیز” نشده ام
هر وقت گریه میکنم سبک میشم
عجب وزنی دارند این چند قطره اشک
….

گاه دلتنـــــــگ می شوم دلتنـگتر از تمام دلتنگـــــــــی ها

حسرت ها را می شمارم

و باختن ها

وصدای شکستن را
... نمیدانم من کدامین امید را ناامید کردم

وکدام خواهش را نشنیدم

وبه کدام دلتنگی خندیدم

که چنین دلتنگــــــــــــــــم

خدایا...

دستم را بگير ...

و مرا ببر به دور "دست" هايی که...

در "دسترس " هيچ "دستی" نباشم ....

تو را بايد دوست داشت حتي اگر دانسته دل به عشقي ببازم که شايد ,

تا به ابد مُهرِ هرگزي بر پيشاني اش خورده باشد

تـو چمـدانـت را بـستي.. من ، چشمهـايـم را !

به احترام رفتنت.. کلاهى که بر سرم گذاشتى را برمى دارم..

اينو بدون که : بدون من هوا سرده الان گرمي نمي فهمي !

رويـا هـا را ول کن

دلم هـيـچ " تـو "يي دوستت نداشته

حـتـي " تـو"هـاي رويــاهـايـت نـيـز بـا " تـو " هـاي ديگر رفـتـه انـد

بـلـند شـو رويـــا ديـدن بس اســــــت !!!

دلـــ م رُمـان عاشقانه ميخــواهد

که تـــو آن پسرکِ بالـا بلــند ِ سينه سپرَش بـاشي

و مَــن دخــترکي سر بـه هـَــوا

کـه با تمـام سر بـه هــوا بودن هايـَش به راه آورد تـــو و دلــَت را . . . !!!

تو ... با خودم که هيچ با سايه منم حرف نمي زدي ...

با اينهمه ولي به شب نشيني دلم خوش آمدي ...

مُهم نيست .. کِه تـو بآ مـَن چـِه ميکُنـي ..

بيا ببيــن .. بـَراي تـو ... مـَن بآ خـودم چـِه ميکُنـم . .

مذکر عزيز : " مرد " باش

زمين به مرد بودنت نياز داره ! مرد باش ؛ نه فقط با جسمت

مرد باش با نگاهت ، با احساست ، . . .

مردونه حرف بزن ، مردونه بخند ، مردونه گريه کن ،

مردونه عشق بورز ، مردونه ببخش ، . . .

مرد باش و هيچ وقت نامردي نکن ؛

مخصوصا در حق کسي که باورت کرده و بهت تکيه کرده .

 

 

امروز کسي از من پرسيد چند سال داري

گفتم روزهاي تکراري زندگيم را که خط بزنم کودکي چند ساله ام...

 

 

 

وقتي کسي حالش بده بهش نگيد اي بابا اينم مي گذره . . .

شما زندگي اون آدم رو از وقتي به دنيا اومده تجربه نکرديد!

دستش رو بگيريد. . . بغلش کنيد. . . سکوت کنيد .

رها بازدید : 6 جمعه 18 بهمن 1392 نظرات (0)

روز تولدت شد و نيستم اما کنار تو

کاشکي مي شد که جونمو هديه بدم براي تو

درسته ما نميتونيم اين روز و پيش هم باشيم

بيا بهش تو رويامون رنگ حقيقت بپاشيم

ميخوام برات تو روياهام جشن تولد بگيرم

از لحظه لحظه هاي جشن تو خيالم عکس بگيرم

من باشم و تو باشي و فرشته هاي آسمون

چراغوني جشنمون، ستاره هاي کهکشون

به جاي شمع ميخوام برات غمهات و آتيش بزنم

هر چي غم و غصه داري يک شبه آتيش بزنم

تو غمهات و فوت بکني منم ستاره بيارم

اشک چشاتو پاک کنم نور ستاره بکارم

کهکشونو ستاره هاش درياو موج و ماهياش

بيابونا و برکه هاش بارون و قطره قطره هاش

با هفت تا آسمون پر از گلاي ياس وميخک

با ل فرشته ها و عشق و اشتياق و پولک

عاشقتو يه قلب بي قرار و کوچک

فقط مي خوان بهت بگن

.

.

.

تولدت مبارك

 

رها بازدید : 26 جمعه 11 بهمن 1392 نظرات (0)

کاری نکن که برای همیشه از هم محروم بشیم

قدر همین موقعیت ها رو بدون

ناسپاس نباش

خودت میدونی خیلی بدتر ارز اینا حق عشقمون بود

عزیزم پس عاقل باش،متعارف رفتار کن

اگه میبینی ازت دوری میکنم به این علته که نمیخوام از دست بدمت

نه اینکه دوستت نداشته باشم

 

 

رها بازدید : 314 جمعه 11 بهمن 1392 نظرات (0)
من باختــــــــــــــــــــم ...

 من پذیرفتم شكست خویش را

 پندهای عقل دوراندیش را

 من پذیرفتم كه عشق افسانه است

 این دل درد آشنا دیوانه است

 میروم شاید فراموشت كنم

 در فراموشی هم آغوشت كنم

می روم از رفتن من شاد باش

 از عذاب دیدنم آزاد باش

آرزودارم ولی عاشق شوی

آرزو دارم بفهمی درد را تلخی برخوردهای سرد را

رها بازدید : 4 جمعه 11 بهمن 1392 نظرات (0)
دیـشـبــــــــــــ بــه ســیـگــــــــار گفتم:
خــــــــوش بـحــالـتـــــــــ
تو از من خوش بخت تری .
گفت: چـــــــــــرا ؟!
گفتم: تـــــــو آتش بر سر داری
و مــن بــر دل
تو باهر پـــــــکــی که بهت میزنند . . .
خـــــــــاکــسـتـــر میشی
و من با هر خــــــــــــاطـره ای که یـــــاد میارم آتــــیـش میگیرم . . .
تو دود میشی و یه بویی ازت تو هــوا میمونه
اما من زیر خـــــــــاک میرم و عـطـــرمـم باهام چال میشه !
تو تــــــمـوم میشی یه فـیــلـتـــر ازت بـاقی میمونه . . .
و از مـــنـــــــــــــــــ هــــیچـــــــــــــــــ . . .
دیدم دیگه بـویـی ازش نمیاد !
سرم و چرخوندم دیدم خــــــــامــوش شده !
گفتم: اینم آخـــــــــریش که تو باد و پـــکـــ به انـتـهــا میرسی
و من ســـــــالــهـاستــــــــــ که هنوز نـــرســیـــدم !!
نــــــــــــــــــرســــــــیدم . .

تب

رها بازدید : 3 جمعه 11 بهمن 1392 نظرات (0)
نشسته در تب حال و هوای چشمانت
کسی که لک زده قلبش برای چشمانت

بهشت را به بها میدهند شکی نیست
نشان چشم چرانی بهای چشمانت

برای خلق چنین نقش های دل چسبی
چقدر حوصله کرده خدای چشمانت ؟

درون قاب نگاهت کشیده است انگار
دو بچه آهوی زیبا به جای چشمانت

سکوت کرده ای اما غمین و بغض آلود
به گوش می رسد اینک صدای چشمانت؟

نگاه من به تنش کرده جامه احرام

مگر قدم بزند در صفای چشمانت

رها بازدید : 124 جمعه 11 بهمن 1392 نظرات (0)
بیستون یار من آنجاست حواست باشد
او نشان کرده ی اینجاست حواست باشد

یار من موی سرش قیمت صد شیرین است
قصه اش قصه ی لیلاست حواست باشد

گر چه بدجور شکسته ست دل تنگ مرا
همچنان شاه غزل هاست حواست باشد

حرف یک عشق قدیمیست که برعکس شده
درد من درد زلیخاست حواست باشد

آنچه فرهاد نوشته ست به روی تن تو....
شرح یک روز غم ماست حواست باشد

همه ی دلخوشی و زندگی ام بودن اوست
برود آخر دنیاست حواست باشد

نگذاری احدی تیشه به رویت بزند!!!
شیشه عمر من آنجاست حواست باشد.

تعداد صفحات : 12

درباره ما
Profile Pic
محبتـــ رو وقتـــی یاد گرفتـــم کــه قصــه ی پســر کوچولویـــی رو شنیــدم که وقتـــی داشتــــ بـــارون میومــد سرشـو رو به آســمون بلند کرد و گفتــــ:خدایــا گریــه نکن درستـــ میشــه...... ملـکــــــــــــه احســـــــــــاس
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 119
  • کل نظرات : 48
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 15
  • آی پی دیروز : 4
  • بازدید امروز : 15
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 15
  • بازدید ماه : 21
  • بازدید سال : 150
  • بازدید کلی : 3,084