دلم گرفته بود،جمعه رفتم کوه!
از ته دلم داد زدم ﺑﺎ ﻣﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝﻣﯿﮑﻨﯽ ؟
ﺑﻌــﺪ ﺷﻨﯿﺪﻡ :
…… ﺑـــــــــــــــــــﺎﻣـــــــــــــــــــــــــﻦﺍﺯﺩﻭﺍﺝﻣــــــــــــــــــــﯿﮑﻨـــــــــــــــــــــــﯽ؟
ﺑــــــﺎ ﻣــــــــــﻦﺍﺯﺩﻭﺍﺝﻣـــــــــﯿﮑﻨـــــــــــــــﯽ؟
ﺑـــﺎ ﻣــــــﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝﻣــــﯿﮑﻨـــــــﯼ؟
ﺑـﺎ ﻣــــﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝﻣـــﯿﮑﻨــﯽ؟
ﺑﺎ ﻣﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟
ـــ ﺑَﻌﺪﺵ ﭼﻮﻥ ﺁﻣﺎﺩﮔﯽ ِ ﺍﯾﻦﻫﻤﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﻭ ﺑﺎ ﻫﻢﻧﺪﺍﺷﺘﻢ ﺍﻭﻣﺪﻡ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﮐﻪ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺗﺤﺼﯿﻞ ﺑﺪﻡ.
ههه اعتماد به نفسم زیاد شدش
بعضي فکر مي کنند منصفانه نيست که
خدا کنار گل سرخ خار گذاشته است
هفت شهر عشق
شهر اول*نگاه و دلربایی
شهر دوم*دیدار واشنایی
شهر سوم*روزهای شیرین و رویایی
شهر چهارم*رقیب و بی وفایی
شهر پنجم*گله و فکر رهایی
شهر ششم*وداع و جدایی
شهر هفتم*اشک و تنهایی
.
.
.
پسر به دختر گفت اگه یه روز به قلب احتیاج داشته
اولین نفری هستم که میام قلبمو با تموم وجودم تقدیتم
میکنم دختر لبخند زد و گفت ممنونم.
تا اینکه یه روز این اتفاق افتاد.حال دختر خوب نبود و نیاز
فوری به قلب داشت.از پسر خبری نبود دختر با خودش
میگفت میدونی که هیچوقت نمیذاشتم تو قلبتو به من
بدی و به خاطر من خودتو فدا کنی.این بود این حرفات.
حتی برای دیدنم هم نیامدی شاید من دیگه هیچوقت
زنده نباشم ارام گریست و دیگر هیچ نفهمید.چشمانش
را باز کرد دکتر بالای سرش بود به دکتر گفت چه اتفاقی
افتاده؟ دکتر گفت نگران نباشید پیوند قلبتون با موفقیت
انجام شده شما باید استراحت کنید در ضمن این نامه
برای شماست دختر نامه را برداشت اثری از اسم روی
پاکت دیده نمیشد بازش کرد و درون ان چنین نوشته
شده بود.
"سلام عزیزم"
الان که این نامه رو میخونی من در قلبت زنده ام ازدستم
ناراحت نباش که بهت سر نزدم چون میدونستم اگه بیام
هرگز نمیذاری که قلبمو بهت بدم پس نیومدم تا بتونم
این کارو انجام بدم امیدوارم عملت موفقیت امیز باشه.
(عاشقتم بی نهایت)