loading...
آنتی حسرت (در حسرت ساحل سرد)
رها بازدید : 13 یکشنبه 24 آذر 1392 نظرات (0)

من به اندازه نادیدن تو بیمارم

 

 و به شوق نگهت شب همه شب بیدارم

 

ثانیه.روز.زمان.ساعت و من دلتنگم

 

دیگر از هرچه دروغ است و کلک بیزارم

 

خسته از هرچه که بی تو به سرانجام رسید...

 

 خسته از شعر و هر صحبت طوطی وارم

 

 گرمی وحرم حضورت بدنم را سوزاند

 

نکند خوابم و یارب نکند تب دارم؟

 

گرم صحبت شدم و هیچ نمی دانستم


ساعتی هست که همصحبت این دیوارم

رها بازدید : 5 یکشنبه 24 آذر 1392 نظرات (0)

یک شمع می تواند هزاران شمع را روشن کند، بدون آن که چیزی از دست بدهد، مانند شادی که هیچ گاه با تقسیم کردن کم نمی شود.

.

.

.

مشروب ز دست نازنین، می خوردم

پا می شدم و سپس زمین می خوردم

دیروز پس از طعم گس لبهایش

ای کاش کمی سکنجبین می خوردم

 

من همنفس بهار و تابستانم

سرمست تر از تمام سرمستانم

ای کاش قطار بی توقف می رفت

من مست هوای گرم خوزستانم

 

 اینقدر فریب یکدگر را نخورید

سوگند سر و جان پدر را نخورید

باور بکنید زندگی یک هوس است

چوب هوس نفهم خر را نخورید

رها بازدید : 10 یکشنبه 24 آذر 1392 نظرات (0)

مسأله 482: حيض، خونى است كه غالباً در هر ماه، چند روزى از رحم زن خارج مى شود و زن را در اين هنگام« حايض » مى گويند

مسأله 483: خون حيض در بيشتر اوقات، غليظ، گرم و رنگ آن سياه يا سرخ است و با فشار و كمى سوزش بيرون مى آيد.

مسأله 484: زنهاى « سيّده » بعد از تمام شدن شصت سال يائسه مى شوند، يعنى خون حيض نمى بينند و زنهايى كه « سيّده » نيستند بعد از تمام شدن پنجاه سال يائسه مى شوند.

مسأله 485: زنى كه شك دارد يائسه شده يا نَه، اگر خونى ببيند و نداند حيض است يا نه، بايد بنا بگذارد كه يائسه نشده است.

مسأله 486: خونى كه دختر، پيش از تمام شدن نه سال و زن، بعد از يائسه شدن مى بيند حيض نيست

مسأله 487: زن حامله و زنى كه بچّه شير مى دهد، ممكن است حيض ببيند

مسأله 488: دخترى كه نمى داند نُه سالش تمام شده يا نَه، اگر خونى ببيند كه نشانه هاى حيض را نداشته باشد، حيض نيست و اگر نشانه هاى حيض را داشته باشد، حيض است و معلوم مى شود نُه سال او تمام شده است.

مسأله 489: مدّت حيض نبايد كمتر از سه روز و بيشتر از ده روز باشد و اگر مختصرى از سه روز كمتر باشد، حيض نيست.

مسأله 490: لازم است سه روز اوّل حيض پشت سرهم باشد، پس اگر مثلا دو روز خون ببيند و يك روز پاك شود و دوباره يك روز خون ببيند بنابر اقوى حيض نيست و بنابر احتياط مستحب بين تروك حايض و اعمال مستحاضه جمع كند.

مسأله 491: لازم نيست در تمام سه روز خون بيرون بيايد، بلكه اگر داخل فرج يا رحم، خون باشد كافى است، ولى چنانچه در بين سه روز، مختصرى پاك شود و مدّت پاك شدن به قدرى كم باشد كه بگويند در تمام سه روز، در فرج يا رحم خون بوده حيض است، زيرا مسامحه عرفى در تطبيق حكم شرعى اعتبار دارد.

مسأله 492: لازم نيست شب اوّل و شب چهارم خون ببيند ولى بايد شب دوم و سوم، خون قطع نشود، پس اگر از اذان صبح روز اوّل تا غروب روز سوم پشت سر هم خون بيايد، يا در وسط روز اوّل شروع شود و در همان موقع از روز چهارم قطع شود و شب دوم و سوم و چهارم، خون قطع نشود حيض است.

مسأله 493: اگر سه روز پشت سرهم، خون ببيند و پاك شود، چنانچه دوباره خون ببيند و مجموع روزهايى كه خون ديده و در وسط پاك بوده، روى هم از ده روز بيشتر نشود، روزهايى كه در وسط پاك بوده نيز حيض است.

مسأله 494: اگر خونى ببيند كه از سه روز بيشتر و از ده روز كمتر باشد و نداند خون دمل و زخم است يا خون حيض، در صورتى كه به حيض بودن آن اطمينان پيدا كند، بايد آن را حيض قرار دهد.

مسأله 495: اگر خونى ببيند كه نداند خون زخم است يا حيض، بنابر احتياط، بايد عبادتهاى خود را بجا آورد و كارهايى را كه بر حايض حرام است ترك كند.

مسأله 496: اگر خونى ببيند و شك كند خون حيض است يا استحاضه، چنانچه شرايط حيض را داشته باشد، بايد حيض قرار دهد.

مسأله 497: اگر خونى ببيند كه نداند خون حيض است يا بكارت، بايد خود را وارسى كند، يعنى مقدارى پنبه به داخل فرج نمايد و كمى صبر كند، بعد بيرون آورده، پس اگر اطراف آن آلوده باشد، خون بكارت است و اگر به همه آن رسيده حيض مى باشد، البته اين در صورتى است كه خون بكارت زياد نباشد كه با حيض اشتباه شود.

مسأله 498: اگر كمتر از سه روز خون ببيند و پاك شود و بعد، سه روز خون ببيند، خون دوم حيض است و خون اوّل اگرچه در روزهاى عادتش باشد، حيض نيست.

احكام حايض

مسأله 499: چند چيز بر حايض حرام است، اوّل: عبادتهايى كه مانند نماز بايد با وضو يا غسل يا تيمّم بجا آورده شود، ولى بجا آوردن عبادتهايى كه وضو، غسل و تيمّم براى آن لازم نيست، مانند نماز ميّت، اشكال ندارد. دوم: تمام چيزهايى كه بر جُنُب حرام است و در احكام جنابت گفته شد. سوم: جماع كردن در فرج كه هم براى مرد حرام است و هم براى زن، اگرچه به مقدار ختنه گاه داخل شود و منى هم نيايد، بلكه بنابر احتياط واجب مقدار كمتر از ختنه گاه نيز داخل نكند و در دُبُر زن حايض نيز وطى ننمايد، ولى ساير استمتاعات مانند بوسيدن و ملاعبه، مانعى ندارد.

مسأله 500: جماع كردن در روزهايى كه حيض زن قطعى نيست، ولى شرعاً بايد براى خود حيض قرار دهد حرام است، پس زنى كه بيشتر از ده روز خون مى بيند و بايد به دستورى كه بعد گفته مى شود، روزهاى عادت خويشان خود را حيض قرار دهد، شوهرش نمى تواند در آن روزها با او نزديكى نمايد.

مسأله 501: اگر شماره روزهاى حيض زن، به سه قسمت تقسيم شود و مرد در قسمت اوّل، با زن خود در قُبُل جماع كند بنابر احتياط مستحب هيجده نخود طلا به فقير كفّاره بدهد و اگر در قسمت دوم جماع كند، نُه نخود و اگر در قسمت سوم جماع كند، چهار نخود و نيم بدهد، مثلا زنى كه شش روز خون حيض مى بيند، اگر شوهرش در شب يا روز اوّل يا دوم با او جماع كند، بايد هيجده نخود طلا بدهد و در شب يا روز سوم و يا چهارم نُه نخود و در شب يا روز پنجم و ششم چهار نخود و نيم. و بنابر احتياط براى وطى در دُبُر زن حايض نيز كفّاره بدهد.

مسأله 502: اگر مرد بداند كه زن، در حال حيض است و با او نزديكى نمايد بنابر احتياط مستحب كفّاره بدهد امّا اگر نداند و نزديكى كند كفّاره ندارد.

مسأله 503: واجب نيست كفّاره، هيجده نخود طلاى سكّه دار باشد، بلكه دادن قيمت آن كافى است.

مسأله 504: اگر قيمت طلا در وقتى كه جماع كرده، با وقتى كه مى خواهد به فقير بدهد فرق كرده باشد، قيمت وقت پرداخت، معتبر است.

مسأله 505: اگر كسى هم در قسمت اوّل و هم در قسمت دوم و هم در قسمت سوم حيض، با زن خود جماع كند، هرسه كفاره را كه روى هم سى و يك نخود و نيم طلا مى شود، بدهد.

مسأله 506: اگر انسان بعد از آنكه در حال حيض ، جماع كرده و كفّاره آن را داده دوباره جماع كند، دوباره كفّاره بدهد.

مسأله 507: اگر با زن حايض، چند مرتبه جماع كند و در بين آن كفّاره ندهد، بنابر احتياط مستحب براى هر جماع يك كفاره بدهد.

مسأله 508: اگر مرد در حال جماع بفهمد زن حايض شده، بايد فوراً از او جدا شود و اگر جدا نشود بنابر احتياط مستحب كفّاره بدهد.

مسأله 509: اگر مرد با زن حايض زنا كند يا با زن حايض نامحرمى به گمان اينكه عيال خود اوست جماع نمايد، بنابر احتياط مستحب كفّاره بدهد.

مسأله 510: كسى كه نمى تواند كفّاره بدهد، اگر در وقت تعلّق كفّاره متمكّن نبوده، بايد استغفار كند و امّا اگر متمكّن بوده و بعد، از دادن كفّاره عاجز شده، هر وقت توانست بايد كفّاره بدهد.

مسأله 511: طلاق دادن زن در حال حيض، به صورتى كه در احكام طلاق گفته خواهد شد باطل است.

مسأله 512: اگر زن بگويد حايضم، يا از حيض پاك شده ام، بايد حرف او را قبول كرد، در صورتى كه ندانيم دروغ مى گويد.

مسأله 513: اگر زن در بين نماز حايض شود، نماز او باطل است.

مسأله 514: اگر زن در بين نماز شك كند كه حايض شده يا نه، نماز او صحيح است ولى اگر بعد از نماز بفهمد در بين نماز حايض شده بوده، نمازى كه خوانده باطل است.

مسأله 515: بعد از آنكه زن از خون حيض پاك شد، واجب است براى نماز و عبادتهاى ديگرى كه بايد با وضو يا غسل بجا آورده شود، غسل كند. و دستور غسل حيض مانند غسل جنابت است، امّا بايد براى نماز وضو نيز بگيرد، قبل از غسل حيض يا بعد از آن.

مسأله 516: بعد از آنكه زن از خون حيض پاك شد، اگرچه غسل نكرده باشد، طلاق او صحيح است و شوهرش نيز مى تواند با او جماع كند، ولى بنابر احتياط مؤكّد پيش از جماع، موضع را بشويد. و بنابر احتياط مستحب پيش از غسل، از جماع خوددارى نمايد، امّا ديگر كارهايى كه در وقت حيض بر او حرام بوده مانند توقّف در مسجد و مَسِّ خط قرآن با وضو، تا غسل نكند بر او حلال نمى شود.

مسأله 517: اگر آب، براى وضو و غسل كافى نباشد و به اندازه اى باشد كه بتواند يا غسل كند يا وضو بگيرد، بنابر احتياط واجب، غسل كند و بدل از وضو تيمّم نمايد و اگر فقط براى وضو كافى باشد و به اندازه غسل نباشد، بايد وضو بگيرد و عوض از غسل تيمّم نمايد و اگر براى هيچ يك از آنها آب ندارد بايد دو تيمّم كند، يكى بدل از غسل و ديگرى بدل از وضو.

مسأله 518: نمازهاى يوميّه اى كه زن در حال حيض نخوانده قضا ندارد ولى روزه هاى واجب را بايد قضا نمايد.

مسأله 519: هرگاه وقت نماز داخل شود و بداند اگر نماز را تأخير بيندازد حايض مى شود، بايد فوراً نماز بخواند.

مسأله 520: اگر زن غير حايض نماز را تأخير بيندازد و از اوّل وقت به اندازه خواندن يك نماز بگذرد و حايض شود، قضاى آن نماز بر او واجب است ولى در تند خواندن، كند خواندن و مانند آن بايد ملاحظه حال خود را بكند، مثلا زنى كه مسافر نيست اگر در اوّل ظهر نماز نخواند، قضاى آن در صورتى واجب مى شود كه به مقدار خواندن چهار ركعت نماز به دستورى كه گفته شد، از اوّل ظهر بگذرد و حايض شود و براى كسى كه مسافر است گذشتن وقت به مقدار خواندن دو ركعت كافى است.

مسأله 521: اگر زن در آخر وقت نماز، از خون پاك شود و به اندازه غسل و وضو و ديگر مقدّمات نماز، مانند تهيّه كردن لباس يا آب كشيدن آن و خواندن يك ركعت نماز يا بيشتر از يك ركعت، وقت داشته باشد، بايد نماز را بخواند و اگر نخواند بايد قضاى آن را بجا آورد. و همچنين اگر فقط براى يك ركعت با وضو و غسل وقت دارد بايد نماز را بخواند و اگر نخواند قضا نمايد.

مسأله 522: اگر زن حايض به اندازه غسل و وضو وقت ندارد ولى مى تواند با تيمّم نماز را در وقت بخواند، آن نماز بر او واجب است. و همچنين اگر گذشته از تنگى وقت تكليفش تيمّم است مثلا آب براى او ضرر دارد، بايد تيمّم كند و آن نماز را بخواند.

مسأله 523: اگر زن حايض شك كند كه براى نماز وقت دارد يا نه، بايد نماز را بخواند.

مسأله 524: اگر به خيال اينكه به اندازه تهيّه مقدّمات نماز و خواندن يك ركعت وقت ندارد، نماز نخواند و بعد بفهمد وقت   داشته، بايد قضاى آن نماز را بجا آورد.

مسأله 525: مستحب است زن حايض در وقت نماز، خود را از خون پاك نمايد، پنبه و دستمال را عوض كند، وضو بگيرد و اگر نمى تواند وضو بگيرد، به رجاء مطلوبيّت تيمّم نمايد و در جاى نماز رو به قبله بنشيند و مشغول ذكر، دعا و صلوات شود.

مسأله 526: خواندن و همراه داشتن قرآن، رساندن جايى از بدن به مابين خطهاى قرآن، خضاب كردن به حنا و مانند آن، براى حايض مكروه است.

 

رها بازدید : 10 یکشنبه 24 آذر 1392 نظرات (0)

کار ما نیست شناسایی گل سرخ

کار ما شاید این است

 

که در افسوس گل سرخ شناور باشیم

 

سهم من از گل سرخ یک نگاه گیراست

 

به گل سرخ نگاه کنید

 

راستش را بگویید عاشقش نشدید

 

اگر نگاه ما بر گل سرخ اسمانی باشد

 

عطرش که بر مشام ما میرسد

 

عطر تمام احساس عاشقان است

 

سهم تو از گل سرخ این است

رها بازدید : 10 یکشنبه 24 آذر 1392 نظرات (0)

زن مثل تلويزيونه
دوست دختر مثل موبايل
تو خونه تلويزيون تماشا ميكني
وقتي ميري بيرون موبايلتو ميبري
وقتي پول نداشته باشي تلويزيون خونه ات رو ميفروشي وقتي پول بدست مياري گوشي موبايل رو عوض ميكني
بعضي وقتها از تلويزيون لذت ميبري اما بيشتر اوقات با موبايل بازي ميكني
تلويزيون براي تمام عمرت مجانيه
اما اگه قبض موبايل رو پرداخت نكني ارائه خدمات متوقف ميشه
تلويزيون بزرگ و گنده است و معمولا كهنه
اما موبايل خوشگل و باريك و خوشدسته و هميشه ميشه همه جا با خودت ببريش
معمولا هزينه استفاده از تلويزيون منطقي و قابل قبوله
اما هزينه استفاده از موبايل زياده و هميشه هم بدهكاري
تلويزيون كنترل از راه دور داره اما موبايل نداره
و مهمترين نكته اينكه موبايل وسيله ارتباطي دوطرفه است صحبت كردن و گوش دادن
اما فقط بايد به تلويزيون گوش بدي (چه بخواهي چه نخواهي)

و آخرين نكته اينكه تلويزيون ويروس نداره اما موبايل .....داره

 

رها بازدید : 6 یکشنبه 24 آذر 1392 نظرات (0)

عشق در حیطه فهمیدن ما نیست بیا برگردیم
اسمان پاسخ پرسیدن ما نیست بیا برگردیم
بال سنگین سفر می شکند،گاه ملال انگیز است
هیچ کس منتظر دیدن ما نیست بیا برگردیم...


مخلوق خدای عشق هستیم همین
از عشق برای عشق هستیم همین
از عاقبت عشق نباید پرسید
راضی به رضای عشق هستیم همین...


دل قاصدکی بود اسیرش کردند
اشفته تر از روح کویرش کردند
من نیز در این شهر گرفتار شدم
بیچاره دلم چه زود پیرش کردند


دریا که خسته بود به زخمش نمک زدند
دریاچه را مقابل چشمش کتک زدند
تا صبح در انتظار طلوعی دوباره بود
خورشید مرده بود به دریا کلک زدند

خورشید درخت و سبزه و گل اینجاست
الحق و النصاف که فصلی زیباست
عید است و من و بی تویی وتنهایی
سالی که نکوست از بهارش پیداست


و باران که بارید
تمام دلم را به دستش سپردم
و باران مرا نرم بارید،رویاند،گسترش داد
و اینک مرا با تمام درختان این باغ پیوند خونی است
و همواره سبزم...



شبی در کوچه ها افتاده بودی
برای عاشقی اماده بودی
همه بر روی تو پا می نهادند
دل من!واقعا که ساده بودی....

رها بازدید : 9 یکشنبه 24 آذر 1392 نظرات (0)

دلم گرفته بود،جمعه رفتم کوه!

از ته دلم داد زدم  ﺑﺎ ﻣﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝﻣﯿﮑﻨﯽ ؟
ﺑﻌــﺪ ﺷﻨﯿﺪﻡ :
……
ﺑـــــــــــــــــــﺎﻣـــــــــــــــــــــــــﻦﺍﺯﺩﻭﺍﺝﻣــــــــــــــــــــﯿﮑﻨـــــــــــــــــــــــﯽ؟
ﺑــــــﺎ ﻣــــــــــﻦﺍﺯﺩﻭﺍﺝﻣـــــــــﯿﮑﻨـــــــــــــــﯽ؟
ﺑـــﺎ ﻣــــــﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝﻣــــﯿﮑﻨـــــــﯼ؟
ﺑـﺎ ﻣــــﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝﻣـــﯿﮑﻨــﯽ؟
ﺑﺎ ﻣﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟
ـــ ﺑَﻌﺪﺵ ﭼﻮﻥ ﺁﻣﺎﺩﮔﯽ ِ ﺍﯾﻦﻫﻤﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﻭ ﺑﺎ ﻫﻢﻧﺪﺍﺷﺘﻢ ﺍﻭﻣﺪﻡ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﮐﻪ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺗﺤﺼﯿﻞ ﺑﺪﻡ.

 ههه اعتماد به نفسم زیاد شدش

 

بعضي فکر مي کنند منصفانه نيست که


خدا کنار گل سرخ خار گذاشته است


بعضي ديگر خدا را ستايش مي کنند که کنار خارها گل سرخ گذاشته است

 

 

هفت شهر عشق

شهر اول*نگاه و دلربایی

شهر دوم*دیدار واشنایی

شهر سوم*روزهای شیرین و رویایی

شهر چهارم*رقیب و بی وفایی

شهر پنجم*گله و فکر رهایی

شهر ششم*وداع و جدایی

شهر هفتم*اشک و تنهایی

.

.

.

پسر به دختر گفت اگه یه روز به قلب احتیاج داشته

اولین نفری هستم که میام قلبمو با تموم وجودم تقدیتم

میکنم دختر لبخند زد و گفت ممنونم.

تا اینکه یه روز این اتفاق افتاد.حال دختر خوب نبود و نیاز

فوری به قلب داشت.از پسر خبری نبود دختر با خودش

میگفت میدونی که هیچوقت نمیذاشتم تو قلبتو به من

بدی و به خاطر من خودتو فدا کنی.این بود این حرفات.

حتی برای دیدنم هم نیامدی شاید من دیگه هیچوقت

زنده نباشم ارام گریست و دیگر هیچ نفهمید.چشمانش

را باز کرد دکتر بالای سرش بود به دکتر گفت چه اتفاقی

افتاده؟ دکتر گفت نگران نباشید پیوند قلبتون با موفقیت

انجام شده شما باید استراحت کنید در ضمن این نامه

برای شماست دختر نامه را برداشت اثری از اسم روی

پاکت دیده نمیشد بازش کرد و درون ان چنین نوشته 

شده بود.

"سلام عزیزم"

الان که این نامه رو میخونی من در قلبت زنده ام ازدستم

ناراحت نباش که بهت سر نزدم چون میدونستم اگه بیام

هرگز نمیذاری که قلبمو بهت بدم پس نیومدم تا بتونم

این کارو انجام بدم امیدوارم عملت موفقیت امیز باشه.

 (عاشقتم بی نهایت)

 

 

رها بازدید : 8 یکشنبه 24 آذر 1392 نظرات (0)

روزی لقمان به پسرش گفت:امروز به تو ۳ پند میدهم که کامروا شوی....

اول اینکه سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری!

دوم اینکه در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی!

و سوم اینکه در بهترین کاخ ها و خانه های جهان زندگی کنی!

پسر لقمان گفت:ای پدر ما یک خانواده ی بسیار فقیر هستیم چطور من میتوانم این

کار ها را انجام دهم؟!!لقمان جواب داد

اگر کمی دیرتر و کم تر غذا بخوری هر غذایی که میخوری طعم بهترین غذای جهان را

میدهد اگر بیشتر کار کنی و کمی دیر تر بخوابی در هر جا که خوابیده ای احساس میکنی بهترین خوابگاه جهان است و اگر با مردم دوستی کنی در قلب انها جای میگیری و انوقت

بهترین خانه های جهان مال توست

رها بازدید : 7 یکشنبه 24 آذر 1392 نظرات (0)

قال الله عزّوجلّ:
۱-به‌راستی در‌می‌گذرم از مردمان مسلمانی که ولایت امام عادلی را که از جانب خداوند است پذیرفته‌اند.(کافی1/376)

*********************************************************************

2- قال الله عزّوجلّ:
تندی نکن با کسی که تو را بر او مسلط کردند تا با تو تندی نکنم.(کافی2/303)

*********************************************************************


3- قال الله عزّوجلّ:
در نهان و نیز هنگام شادمانی به یاد من باش تا در غفلت‌ها به یادت باشم.(امالی صدوق/254)

*********************************************************************


4- قال الله عزّوجلّ:
ای آدم! آن‌چه بین من و توست: از تو دعا و از من اجابت.(الخصال1/244)

*********************************************************************


5- قال الله عزّوجلّ:
ای آدم! هرکدام از فرزندان تو قصد انجام کار نیکی کند، اگر انجام ندهد یک کار نیک و اگر انجام دهد، ده برابر نوشته خواهد شد.(کافی2/440)

*********************************************************************

۶- قال الله عزّوجلّ:
ای موسی! آرزوهای بسیاری برای دنیا نداشته باش، زیرا دلت را سخت می‌کند و کسی که دلش سخت باشد از من دور می‌شود.(کافی8/42)

*********************************************************************


7- قال الله عزّوجلّ:
ای موسی! نزد من از بسیاری گناه فریاد برآور، همانند گناه‌کاری که از دشمنش می‌گریزد.(کافی8/42)

*********************************************************************


8- قال الله عزّوجلّ:
ای موسی! مرا در هیچ حالتی فراموش نکن و از بسیاری مال سرمست نشو.(کافی8/45)

*********************************************************************


9- قال الله عزّوجلّ:
ای موسی! توبه را زود انجام بده و گناه را برای بعد بگذار.(کافی8/46)

*********************************************************************


10- قال الله عزّوجلّ:
آن‌گاه که در برابر من به نماز می‌ایستی، شتاب نکن.(‌کافی8/46)

*********************************************************************


11- قال الله عزّوجلّ:
ای موسی! هر‌که از گناهکاران نزد تو آمد و به تو پناه برد، بگو خوش آمدی و آسوده شدی، چه جایگاه بزرگی است پیشگاه خداوند جهان. و بر ایشان آمرزش بخواه و بر ایشان مانند یکی از خودشان باش.(کافی8/48)

*********************************************************************


12- قال الله عزّوجلّ:
نیکی ده برابر پاداش دارد و یک گناه نابود‌کننده است.(‌کافی8/49)

*********************************************************************


13- قال الله عزّوجلّ:
ای فرزند آدم! خودت را محو بندگی من کن تا دلت را پر از بی‌نیازی کنم.(‌کافی2/83)

*********************************************************************


14- قال الله عزّوجلّ:
شکر، نعمت‌ها را افزون و از دیگران بی‌نیاز می‌کند.(‌کافی2/94)

*********************************************************************


15- قال الله عزّوجلّ:
هرگونه می‌خواهی باش که با هر دست که دهی از همان دست می‌گیری.(‌کافی2/138)

*********************************************************************

١۵- قال الله عزّوجلّ:
هر‌که مرا یاد کند همدمش می‌شوم.(کافی2/496)

*********************************************************************


17- قال الله عزّوجلّ:
مال بسیار، گناهان را از یاد می‌برد.(کافی2/497)

*********************************************************************


18- قال الله عزّوجلّ:
یاد من، هر جایی زیباست.(کافی2/497)

*********************************************************************


19- قال الله عزّوجلّ:
آن‌گاه که مرا یاد می‌کنی، فروتن باش.(‌کافی2/497)

*********************************************************************


20- قال الله عزّوجلّ:
زبان را در پس اندیشه قرار ده تا در امان باشی.(‌کافی2/498)

*********************************************************************


21- قال الله عزّوجلّ:
با مستحبات به من نزدیک شو.(کافی8/132)

*********************************************************************


22- قال الله عزّوجلّ:
ای عیسی!آن که بر من شوریده و گناه می‌کند تو را نفریبد. روزی مرا می‌خورد و دیگری را بندگی می‌کند...آن‌چنان او را به بند می‌کشم که راه گریزی نداشته باشد.(کافی8/133)

*********************************************************************


23- قال الله عزّوجلّ:
باید که زبانت در نهان و آشکار، یکی باشد.(کافی8/134)

*********************************************************************


24- قال الله عزّوجلّ:
ای داوود! همان‌گونه که نزدیک‌ترین مردم به خدا، فروتنان هستند، دورترین مردم از خدا، متکبران هستند.(کافی2/124)

*********************************************************************


25- قال الله عزّوجلّ:
هر‌که بنده‌ی مؤمن مرا بیازارد، باید با من اعلام جنگ کند.(کافی2/305)

*********************************************************************


26- قال الله عزّوجلّ:
ای محمد!
هر‌که ولی مرا بیازارد به جنگ من برخاسته است.(کافی2/352)

*********************************************************************


27- قال الله عزّوجلّ:
بنده‌ام با چیزی بهتر از واجبات به من نزدیک نمی‌شود. و با نافله(کارهای مستحبی) به من نزدیک می‌شود تا اینکه دوستش بدارم. آن‌گاه که دوستش بدارم، من گوش او خواهم شد که با آن می‌شنود و دیده‌ی او که با آن می‌بیند و زبان او که با آن سخن می‌گوید و دست او که قدرت‌نمایی می‌کند. اگر دعایم کند اجابتش می‌کنم و اگر از من بخواهد به او می‌دهم.(کافی2/353)

*********************************************************************


28- قال الله عزّوجلّ:
وای بر کسانی که با فریب، دین را به دنیا می‌فروشند.(کافی2/299)

*********************************************************************


29- قال الله عزّوجلّ:
ای احمد! پرهیزکاری، زینت مؤمن و ستون برپایی دین است.(ارشادالقلوب1/203)

*********************************************************************

30- قال الله عزّوجلّ:
ای احمد! عبادت ده بخش دارد که نُه بخش آن، به دست آوردن روزی حلال است.(ارشادالقلوب1/203)

*********************************************************************

 

31- قال الله عزّوجلّ:
ای احمد! می‌دانی به کدام دلیل تو را بر دیگر انبیا برتری دادم؟ به دلیل یقین و حسن خلق و سخاوت نفس و دلسوزی برای مردم.(ارشادالقلوب1/205)

 

*********************************************************************

 


32- قال الله عزّوجلّ:
ای احمد! اندیشه‌ات را به‌کار گیر پیش از آن‌که از دست برود، زیرا کسی که اندیشه‌اش را به‌کار بندد، اشتباه نمی‌کند و گرفتار سرکشی نمی‌شود.(ارشادالقلوب1/205)

 

*********************************************************************

 


33- قال الله عزّوجلّ:
چنان‌که هیچ درختی بدون میوه کامل نیست، ایمان نیز بدون کنار‌گذاشتن کارهای حرام کامل نمی‌شود.(علل‌الشرایع1/250)

 

*********************************************************************

 


34- قال الله عزّوجلّ:
برادرت علی را بشارت ده، که من دوست‌دار او را عذاب نمی‌کنم و به دشمن او رحم نمی‌کنم.(امالی صدوق39)

 

*********************************************************************

 


35- قال الله عزّوجلّ:
لا اله الله دژ(امان) من است، کسی که وارد آن شود، از عذاب من در امان است.(امالی‌الصدوق235)

*********************************************************************

 

 

36- قال الله عزّوجلّ:
 (ای آدم!) اگر این‌ها(اهل بیت علیهم‌السلام) نبودند، نه تو را می‌آفریدم و نه بهشت و جهنم را، و نه آسمان و زمین را.(معانی‌الاخبار124)

 

*********************************************************************

 


37- قال الله عزّوجلّ:
من بی‌نیازترین شریک هستم، هر کس کاری انجام دهد و دیگری را (با من) شریک کند، من از آن (کار) بیزارم و آن (کار)، برای همان شریک خواهد بود.(بحار67/222)

 

*********************************************************************


38- قال الله عزّوجلّ:
ولایت علی بن ابی طالب(ع) دژ (امان) من است هرکه وارد آن شود، از عذاب من در امان خواهد بود.(عیون اخبارالرضا(ع)1/146)

 

*********************************************************************

 


39- قال الله عزّوجلّ:
همانا علی امام پرهیزگاران و رهبر روسفیدان پاک و پادشاه مؤمنان است.(امالی‌الصدوق352)

 

*********************************************************************

 


40- قال الله عزّوجلّ:
اگر علی را نیافریده بودم، همسری مناسب فاطمه، از فرزندان آدم و نسل او نبود.(عیون اخبارالرضا(ع)203)

 

*********************************************************************

 

رها بازدید : 11 یکشنبه 24 آذر 1392 نظرات (0)

به نام خدا

مسئله ارتباط دختر و پسر (صحبت کردن، دوستی های خیابانی، رابطه تلفنی و اینترنتی و....) از زوایای مختلفی قابل ارزیابی است که در آغاز این بحث، به دو نکته ی مهم آن اشاره می کنیم:
نکته ی اول: ایام جوانی دوره ی شور احساسات، شوق جنسی و نشاط جسمی است. با بیدار شدن قوای مختلف جسمی، توجه به مسائل عاطفی و جذابیت های ظاهری جنس مخالف زیادتر می شود. این بلوغ طبیعی، در پیدایش دوستی ها و روابط دختر و پسر تأثیر به سزایی دارد.
نکته دوم: همه ما معتقدیم که انسان موفق کسی است که اهداف مشخص در زندگی داشته باشد و برای رسیدن به آن برنامه ریزی نماید و راه مناسب را انتخاب کند. یک جوان نیز، باید سعی کند راهی را انتخاب نماید که او را به یک زندگی ایده آل و سرشار از آرامش، کمال و شادی برساند.
انسان دارای نیازمندی های روحی و جسمی بسیاری است و برای رسیدن به تکامل و آرامش باید به هر دو بعد مادی و معنوی خود بپردازد؛ از طرفی دین اسلام دارای مجموعه قوانین کامل و جامعی است که به همه ی نیازمندی های انسان توجه نموده و در تعالیم خود، مصالح عمومی و سعادت دنیا و آخرت را مدّ نظر قرار داده است.
بر این اساس، اسلام برای پاس داری از حریم پاک و جلوگیری از انحرافات، رعایت ضوابطی را در روابط دختر و پسر ضروری دانسته و آزادی مطلق و بدون حساب و دوستی ها و عشق بازی های مصطلح امروزی را ناپسند و مردود شمرده است. اسلام صحبت کردن زن و مرد را در مواردی ضروری و در جریان رسیدگی به کارهای روزمره ی زندگی حرام ندانسته است؛ اما برای پیش گیری از پیامدهای سوء احتمالی، آنان را از این گونه روابط بر حذر داشته است.
خداوند در قرآن کریم می فرماید:
(قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَ لِکَ أَزْکَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌبِمَا یَصْنَعُونَ وَ قُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا) «به مؤمنان بگو چشم های خود را (از نگاه به نامحرمان) فرو گیرند و عفاف خود را حفظ کنند! این برای آنان پاکیزه تر است. خداوند از آنچه انجام می دهند آگاه است؛ و به زنان با ایمان بگو چشم های خود را (از نگاه هوس آلود) فروگیرند و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را، جز آن مقدار که نمایان است، آشکار ننمایند.»
[1]
در این آیه به صراحت دستور داده شده است که زن و مرد نامحرم به یکدیگر نگاه نکنند و از نگاه های هوس آلود پرهیز نمایند. به راستی، اگر به این آیه ی مبارکه عمل شود و دختر و پسر نامحرم از ابتدا به یکدیگر توجه ننمایند و به هم نگاه نکنند، آیا دوستی ها و عشق های خیابانی به وجود می آید؟
حضرت علی ـ علیه السلام ـ می فرماید:
نِعمَ صارف الشهوات غضّ الابصار؛ «چشم پوشی از نگاه، بهترین عامل بازداری از شهوت است.»
[2]
هم چنین، خداوند در قرآن خطاب به زنان پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ می فرماید:
(فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِى فِى قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا) «به گونه ای هوس انگیز سخن نگویید تا بیمار دلی در شما طمع نکند، و به گونه ای شایسته و معمولی سخن بگویید.»
[3]
به راستی، آیا روابط میان دختران و پسران جوان، با آن میل و کشش جنسی که طبیعت سنّ جوانی است، از نگاه های آلوده و صحبت های هوس انگیز خالی و مبرّاست؟ آیا با در نظر گرفتن این کلام صریح الهی می توان حکم جواز این گونه روابط را صادر نمود؟
شاید عدّه ای مدّعی باشند که ارتباط مورد نظر ماست که از این مسائل به دور باشد! در پاسخ اینان باید گفت: اولاً تجربه و اعترافات زیاد مبتلایان خلاف این را ثابت کرده و ثانیاً اصرار و تأکیدهای فراوانی که امروزه بر این روابط می شود، شاهدی است بر این که انگیزه ی دیگری، هر چند غیر مستقیم و مخفی، در این کار موجود است؛ لذا ممکن است روابطی ایجاد شود که در ابتدا ظاهراً عاری از این گونه مسائل باشد، اما از آنجا که سن جوانی اوج کشش جنسی و عاطفی است؛ به تدریج و بر طبق طبیعت بشری، این روابط، آلوده به نگاه ها، صحبت ها و رفتاریهای هوس آلود می شود. علامه مجلسی در ضمن حدیثی نقل می کند:
«کسی که به حرام دستش را به دست زنی برساند، چون به صحرای محشر در آید، دستش بسته باشد؛ و کسی که با زنان نامحرم، خوش طبعی، شوخی و مزاح کند، خداوند در عوض هر کلمه، هزار سال او را در محشر حبس می کند؛ و اگر زنی راضی شود که مردی به حرام او را در آغوش بگیرد، ببوسد یا به حرام با او ملاقات نماید و یا با او خوش طبعی و شوخی کند، بر آن نیز گناهی همانند آن مرد است.»
[4]
حال، قضاوت بر عهده ی خواننده محترم است که تشخیص دهد «آیا دوستی های تلفنی، رفت و آمدها و روابط میان دختر و پسر مشمول این آیات و روایات می شود یا خیر؟» آیا باز هم می توان ادعا نمود که این روابط بدون اشکال است؟
روابط دختر و پسر برای ازدواج
نکته ی دیگر که وجود دارد این است که بعضی افراد این روابط را بدین صورت توجیه می کنند که «برای ازدواج، شناخت کامل لازم است و شناخت، بدون ارتباط ممکن نیست!»
در پاسخ باید گفت: بدون تردید، دختر و پسر باید با دیدی باز و با شناختی کامل از استعدادها و خصوصیّات شخصی، شخصیتی اخلاقی و فرهنگ یکدیگر، زندگی مشترک را شروع نمایند، تا در فراز و نشیب های زندگی هم راز و هم دل یکدیگر باشند؛ امّا شناختی کامل و دقیق است که با عقل و خرد و ارزیابی صحیح طرفین به دست آمده باشد؛ لذا باید سعی کنیم از پیش داوری و قضاوت درباره ی دیگران جداً بپرهیزیم؛ زیرا وقتی به کسی علاقه ی وافری داشته باشیم ضعف های او را نمی بینیم و اگر از ابتدا نگرش منفی درباره ی فردی داشته باشیم، خوبی هایش را در نظر نمی گیریم! بسیار روشن است که با دوستی ها و روابط خیابانی و تلفنی دختر و پسر که زیبایی ها و جذّابیت های ظاهری در آنها نقش زیادی دارد و در دنیای احساسات و عواطف غوطه می خورند، شناخت کامل از خصوصیات اخلاقی و سلیقه های فردی حاصل نمی شود.
البته، بعد از مطالعه، تحقیق و دقت های لازم، اگر شرایط مثبت بود و دختر و پسر واقعاً قصد ازدواج با یکدیگر را داشتند، می توانند برای اطمینان بیش تر و ایجاد هماهنگی و آمادگی برای آغاز زندگی، با نامزدی رسمی و شرعی (به صورت عقد موقت) به خواست خویش برسند.
پرهیزها و توصیه های لازم
1ـ باید به این نکته توجه کنیم که روابط آزاد دختر و پسر، نه تنها طرفین را به شناخت مورد نیاز نمی رساند، بلکه چه بسا سبب بدنامی و محرومیت از ازدواج مناسب و در خور شأن آنان می شود.
2ـ هم چنین، غوطه ور شدن در این نوع روابط، جوانانی را که باید در بهترین مقطع از سن خود، به دنبال آموختن علم و کسب تجربه برای آینده ی خویش باشند، در اضطراب و هیجانات بی اساس نگه می دارد و با ایجاد فشارهای روحی و تشویش های درونی، آرامش را از آنان سلب می کند؛ هیچ گاه این جوانان طعم شیرین آرامش، شادی و رضایت را در زندگی خانوادگی نخواهند چشید و همیشه چشم طمع به دیگران خواهند داشت؛ و این دردی است خانمان سوز که درمانی ندارد! اگر نگاهی به کشورهای غربی و غرب زده که در این زمینه آزادی کامل دارند، بیندازیم، چیزی جز مفاسد گوناگون و معضلات مختلف اجتماعی نمی یابیم!
3ـ علاوه بر این ها، دوستی ها و ازدواج هایی که بر این پایه چیده شده اند، بسیار متزلزلند؛ هفته نامه ها و مجلات خانوادگی مملو از غم نامه هایی است که دختر ها و پسرها درباره ی دوستی ها و ازدواج های ناکام خود می نویسند! بسیاری از آنان وقتی شور و اشتیاق اولیه شان برای زندگی فرود می نشیند و با واقعیت های زندگی بیش تر و بهتر روبه رو می شوند، با یکدیگر احساس نوعی بیگانگی و غرابت می نمایند و با عدم تفاهم در زندگی مشترک مواجه می شوند! کم نیستند زوج هایی که به خاطر این نوع ازدواج ها از هم جدا می شوند. واضح است که خود طلاق هم معضلی بزرگ است، هم برای اجتماع و هم برای آن خانواده ی از هم پاشیده!
4ـ از نظر روان شناختی ذهن در استرس ها و تنیدگی ها تمایل دارد، به گذشته خوش خود برگردد از آن جا که در این دوستی ها خوشی های موقتی وجود دارد. پس از ازدواج افراد هنگامی که با اختلاف و ناسازگاری روبرو می شوند، بجای حل مشکل دائماً به یاد گذشته خود با افراد متفاوت می افتند و سپس تنفر از هم دیگر پدید می آید.
5ـ تعالیم حیات بخش اسلام، راه درست و متعادل را به انسان نشان داده، و برای پیش گیری از روابط نامشروع دختر و پسر اصول و ضوابط اخلاقی و در دوره جوانی، ازدواج را توصیه نموده است.
6ـ طبق نظر مشاوران امور خانواده، پس از ازدواج حاصل از این دوستی ها خوره بدبینی به زندگی می افتد. مرد به زن و زن به مرد بدبین می شوند با این نگرش که از کجا معلوم او که در خارج از عرف و شرع با من دوست شد با دیگری دوست نشود.
7ـ در پایان، توصیه می شود، جوانان عزیز عفت و پاکدامنی پیشه کنند و دامان خود را به اینگونه روابط آلوده نسازند. و گام های اساسی برای پیشرفت و تعالی خود بردارند.
منابع کمکی:
1ـ مقیمی حاجی، ابوالقاسم، نظر اسلام درباره روابط دختر و پسر، صباح، شماره 7ـ8.
2ـ احمدی، علی اصغر، روابط دختر و پسر، تهران، انجمن اولیا و مربیان.

تعداد صفحات : 12

درباره ما
Profile Pic
محبتـــ رو وقتـــی یاد گرفتـــم کــه قصــه ی پســر کوچولویـــی رو شنیــدم که وقتـــی داشتــــ بـــارون میومــد سرشـو رو به آســمون بلند کرد و گفتــــ:خدایــا گریــه نکن درستـــ میشــه...... ملـکــــــــــــه احســـــــــــاس
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 119
  • کل نظرات : 48
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 22
  • آی پی دیروز : 7
  • بازدید امروز : 63
  • باردید دیروز : 30
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 95
  • بازدید ماه : 166
  • بازدید سال : 295
  • بازدید کلی : 3,229