loading...
آنتی حسرت (در حسرت ساحل سرد)
رها بازدید : 5 یکشنبه 24 آذر 1392 نظرات (0)

عشق در حیطه فهمیدن ما نیست بیا برگردیم
اسمان پاسخ پرسیدن ما نیست بیا برگردیم
بال سنگین سفر می شکند،گاه ملال انگیز است
هیچ کس منتظر دیدن ما نیست بیا برگردیم...


مخلوق خدای عشق هستیم همین
از عشق برای عشق هستیم همین
از عاقبت عشق نباید پرسید
راضی به رضای عشق هستیم همین...


دل قاصدکی بود اسیرش کردند
اشفته تر از روح کویرش کردند
من نیز در این شهر گرفتار شدم
بیچاره دلم چه زود پیرش کردند


دریا که خسته بود به زخمش نمک زدند
دریاچه را مقابل چشمش کتک زدند
تا صبح در انتظار طلوعی دوباره بود
خورشید مرده بود به دریا کلک زدند

خورشید درخت و سبزه و گل اینجاست
الحق و النصاف که فصلی زیباست
عید است و من و بی تویی وتنهایی
سالی که نکوست از بهارش پیداست


و باران که بارید
تمام دلم را به دستش سپردم
و باران مرا نرم بارید،رویاند،گسترش داد
و اینک مرا با تمام درختان این باغ پیوند خونی است
و همواره سبزم...



شبی در کوچه ها افتاده بودی
برای عاشقی اماده بودی
همه بر روی تو پا می نهادند
دل من!واقعا که ساده بودی....

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
محبتـــ رو وقتـــی یاد گرفتـــم کــه قصــه ی پســر کوچولویـــی رو شنیــدم که وقتـــی داشتــــ بـــارون میومــد سرشـو رو به آســمون بلند کرد و گفتــــ:خدایــا گریــه نکن درستـــ میشــه...... ملـکــــــــــــه احســـــــــــاس
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 119
  • کل نظرات : 48
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 5
  • آی پی دیروز : 7
  • بازدید امروز : 21
  • باردید دیروز : 30
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 53
  • بازدید ماه : 124
  • بازدید سال : 253
  • بازدید کلی : 3,187